دوام، توانایی، قوت، پا، استحکام، نیرو، زور، قوه سایر معانی: قدرت، استواری، محکمی، سختی، قدرت کشش یا تحمل (وزن یا فشار و غیره)، صفات مثبت، محسنات، نکات خوب، نیکویی ها، ویژگی های برازنده، موضع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] تاب سیمان - مقاومت سیمان
[عمران و معماری] استحکام شکل
قدرت مَد [اقیانوسشناسی] بیشترین سرعت جریان مدّی
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] مقاومت مصالح [ریاضیات] مقاومت مصالح
[عمران و معماری] تقویت خاکریز
[برق و الکترونیک] شدت میدان جریان متناوب
بارپذیری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] مقدار وزنی که هرنوع خاک یا بستر میتواند تحمل کند
[شیمی] قدرت پیوند [عمران و معماری] مقاومت اتصالی - قدرت مهاری [برق و الکترونیک] مقاومت اتصال معیاری از تنش لازم برای جدا کردن لایه ی فلزی از بستری که به آن متصل شده است؛ بر حسب کیلوگرم بر سا ...
[عمران و معماری] مقاومت مشخصه
[ریاضیات] استحکام چسبندگی، استحکام پیوستگی
[پلیمر] استحکام فشاری، مقاومت در برابر نیروهای له کننده و فشاری حداکثر نیروی فشاری بر واحد سطح مقطع قطعه را گویند که میتواند در مقابل آن مقاومت کند.