طیف جرقهای [فیزیک] طیفی که براثر تخلیۀ جرقهای گاز یا بخار در فاصلۀ بین دو الکترود حاصل میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] جرقه حفه کن مقاومت و خازن سری متصل شده بین یک زوج اتصال برای خاموش کردن جرقه به هنگام باز شدن اتصالها .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(فرستنده های رادیویی قدیمی) اخگر فرست، فرستنده ی جرقه
ولتاژ جرقهزنی [فیزیک] ولتاژی که برای ایجاد قوس الکتریکی بین دو الکترود لازم است
عاشق، جرقهزن سایر معانی: جرقه زن
خود نما [برق و الکترونیک] جرقه زنی تخلیه جرقه ای خواسته یا تصادفی، مانند آنچه که بین جاروبکهاو کموتاتورهای ماشین دوار، بین اتصالهای رله یا سوییچ یا در هر نقطه دیگری که مدار حامل جریان باز می ...
برق، درخشش، تلالو، جرقه، چشمک زدن، جرقه زدن، تلالوء داشتن سایر معانی: (مثل سطح آب مواج در نور خورشید) درخشندگی متغیر داشتن، تلالو داشتن، درخشیدن، رخشیدن، برق زدن، تابناک شدن، (مجازی) جلوه کر ...
برق کوچک، جرقه کوچک
درخشنده، تابناک، پرتلالو
[برق و الکترونیک] جرقه جاروبک
[ریاضیات] جرقه ی فرکانس
[برق و الکترونیک] جرقه پیلوت جرقه ضعیفی که هوا را یونیده می کند تا برای تخلیه جرقه بزرگ تر آماده شود .