افت، لغزش سایر معانی: سرش، فرسودگی، بکسواد، میزان لغزش یا کم وزیادی چیزی از حد عادی ان، سرک [عمران و معماری] لغزش [نساجی] لغزش - در رفتگی نخ در جوراب یا پارچه - تمایل الیاف نخ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تابوت گیوهای [باستانشناسی] تابوتی به شکل گیوه
واژههای مصوب فرهنگستان
لیز [عمران و معماری] لغزش
[سینما] کلاچ صفحه لغزان
لغزشهای جوانی، خطاهای جوانی
شلخته، لا ابالی، لا قید، پاشنه خوابیده سایر معانی: دارای کفش های فرسوده (به ویژه کفش هایی که پاشنه ی آنها رفته است)
خوراک ابکی، اب زیپو سایر معانی: (قدیمی - عامیانه)، خوراک آبکی، شلخته
کفی کفش سایر معانی: رجوع شود به: insole
خوابیدن در باد [ورزش] در دوچرخهسواری و موتورسواری و اتومبیلرانی، راندن در نزدیکی دوچرخه یا موتور یا خودرو پیشین بهمنظور بهرهگیری از خلأ ایجادشده ...
(قدیمی) زمان گذشته ی: slip
پوستاندازی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] جدا شدن پوست درخت از چوب در محل بُنلاد فعال
[زمین شناسی] لغزش میان لایه ای