[برق و الکترونیک] سیم پیچ ( سلف ) بازدار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] روش نقاب سازی (با) تفاوت رنگ
به هوش آمدن، شعور پیدا کردن، حس داوری خود را باز یافتن
ضد و نقیض حرف زدن، حرف های متناقض زدن
(با انگشت روی سینه ی خود یا در هوا) صلیب کشیدن
(جانورشناسی) دختر ماهی (pomacentridae - ماهی استخوانی و رنگین آبهای حاره)
سنجاقک سایر معانی: (جانورشناسی) سنجاقک رنگین (از زیر راسته ی zygoptera)
قطع مراوده کردن با، (رابطه دوستی خود را) انکار کردن، (خود را) کنار کشیدن، ناهمبسته شدن با
به خود (یا کسی دیگر) صدمه زدن
به خود صدمه زدن، به خود آسیب رساندن
1- راست ایستادن یا نشستن 2- سر خود را عقب کشیدن
خوداموز انگلیسی