(تخم گیاه) خودافشانده (توسط باد یا آب ولی نه توسط انسان)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] ارایه ی ریز موج خود - هدایت ارایه آنتی با مدار الکترونیکی که فاز سیگنالهای راهنمایی ورودی را حس می کند و باریکه آنتن را جهت دریافت آنها قرار می دهد . از این آنتن در مخابرات ...
[عمران و معماری] نیروی خودکرنش
مطالعه پیش خود، خودآموزی
[ریاضیات] زیرگروه خود مزوج، زیرگروه ثابت
خودبسی، خوبسندگی، استغناء، غرور، کف نفس، استغناءطبع
خود بس، خودبسنده، مستغنی، بی نیاز از غیر، خوداستوار [ریاضیات] خودکفا
[عمران و معماری] دکل خودایستا - برج خود ایستا
(پس از شروع) قادر به ادامه (به طور خودبخود)، فراروند
خود اموز، نزدخود، تحصیل کرده، پیش خود یادگرفته، خود اموخته
نفس خویش را درتنگنا قرار دهنده، برنفس خویش فشاروارد اورنده، خود بخود تنگ شونده
[کامپیوتر] کد خود معتبر کننده