[نساجی] عرض باند - عرض مقطع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] مقطع با اتکای جانبی
بخشی، قطعه قطعه، بخش بخش، محلهای سایر معانی: تکه تکه، به صورت قطعات روی هم سوار شدنی، چند تکه، وابسته به بخش، منطقه ای، فرقه ای [نساجی] بخشی - مرحله ای [ریاضیات] مقطعی، قطعه ای ...
[نساجی] چله پیچی بخشی
بخش بخش کردن، بخشی کردن، ناحیه ناحیه کردن
[ریاضیات] به طور مقطعی، به طور قطعه ای
[ریاضیات] قطعه قطعه هموار
برشگیری [علوم تشریحی] فرایند تهیۀ برشهای نازک از بافت
واژههای مصوب فرهنگستان
جزء، ناحیه، بخش، محله، قطاع، قطاع دایره، قسمتی از جبهه سایر معانی: (اقتصادی و غیره) بخش، منطقه، (دایره) قطاع، پرهون پار، (هندسه و ریاضی) سکتور، گوشه سنج، خط کش ریاضی، تقسیم کردن [عمران و معم ...
[کامپیوتر] عامل جاگذاری قطاع
[ریاضیات] قطاع دایره
[نساجی] قطاع دایره