لیست واژه‌ها

saltant

(نادر) جهش کنان، رقص کنان، جست وخیزی، رقصی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

saltation layer

[عمران و معماری] لایه جهشی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

saltation mark or saltation marks or saltation marks

[زمین شناسی] نقوش حاصل از جهش اجسام خارجی در جریانها - نقوش نامنظم و غیر خطی می باشند انواع نقوش به صورت های زیر است . این نقوش جزء تول مارک ها تقسیم بندی می شوند .این نقوش شامل : - بونس مار ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

saltatory

رقصی، جست وخیزی، افتان و خیزان سایر معانی: وابسته به جهش یا رقص، جهشی، رامشی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

saltatory conduction

رسانش جهشی [علوم پایۀ پزشکی] انتقال سریع پتانسیل الکتریکی میان گره‌های عصبی

واژه‌های مصوب فرهنگستان

salter

نمک فروش، استخراج کننده نمک، نمک زن سایر معانی: نمک فروشی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

saltern

کارخانه یا معدن استخراج نمک [زمین شناسی] سالترن، حوضچه نمک گیری - الف) کارگاه نمک سازی در جایی که نمک توسط جوشاندن یا تبخیر آب شور دریا حاصل می شود. - ب) پهنه نمکی.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

saltigrade

با جست راه رونده، کارتنه ای که باجست وخیزراه میرود

دیکشنری انگلیسی به فارسی

saltiness

شور بودگی، حالت شوری، شوری یا نمکی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

salting on

[نساجی] افزودن نمک به حمام رنگرزی ( مقداری کم نمک که در انتهای رنگرزی رنگهای مستقیم به حمام اضافه می شود تا عمل رمق کشی را کامل نماید)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

salting out

[نساجی] نمک زدن رمق کشی ( افزودن نمک جهت افزایش رمق کشی )

دیکشنری انگلیسی به فارسی

saltire

(نشان های اشرافی) سپر ضربدر نشان (saltier هم می نویسند)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید