ایستادگی کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، مخالفت کردن، خودداری کردن از، مقاومت کردن، استقامت کردن، پایداری کردن سایر معانی: تن در ندادن، مقاوم بودن، تاب آوردن، پایدار بودن، دوام آوردن، تاوستن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] رنگرزی مقاوم
[نساجی] خمیر اسیدی چاپ که نمک نفتل را خنثی می کند - خمیر مقارم (چاپ)
مقاومت [علوم دارویی] [روانشناسی] در رواندرمانی، تصمیم آگاهانه یا ناآگاهانه برای عدم همکاری با درمانگر در برخی زمینهها|||[علوم دارویی] اَفت پاسخ بدن به دارو|||[فیزیک] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
سختلحیمکاری مقاومتی [مهندسی جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نوعی لحیمکاری سخت که در آن منبع گرما مقاومت قطعه متصلشونده در برابر جریان الکتریکی است ...
[عمران و معماری] ضریب مقاومت
[عمران و معماری] تنظیم کننده مقاومت
[برق و الکترونیک] افت مقاومتی 1. افت ولتاژی که بین دو نقطه رسانا در اثر جاری شدن جریان در مقاومت رسانا ایجاد می شود با ضرب کردن مقاومت برحسب اهم در جریان بر حسب آمپر افت ولتاژ بر حسب ولت به ...
[برق و الکترونیک] کوره مقاومتی کوره الکتریکی که حرارت آن با عبور جریان از مقاومت داخلی مناسبی تولیدمی شود که می توان خود ماده، مقاومتی قرار گرفته در داخل ماده یا مقاومتی در اطراف ماده با شد.
[برق و الکترونیک] مقاومت هیبرید پیوند هایبریدی که تمام آن از مقاومت تشکیل می شود. عملکر د آن اساساً مستقل از بسامد های تا چند صد مگاهر تز انسفو رمر هایبر ید است.
[برق و الکترونیک] بار مقاومتی
[برق و الکترونیک] ماده مقاومتی ماده ای که مقاومت آن بر واحد طول یا حجم به اندازه کافی زیاد است و می توان از آن در ساخت مقاومتها استفاده کرد.