تراپوستی [علوم دارویی] ویژگی نوعی دارورسانی که در آن دارو ازطریق پوست به جریان خون وارد میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
تراگذار [فیزیک] وسیلهای که انرژی یک نوع نشانک/ سیگنال را به نوع دیگری از انرژی تبدیل میکند
[برق و الکترونیک] پویشگر تراگردان مداری که ابزاری میانگینی از سیگنالهای نمونه برداری جهت دار را از تراگردانهای مغناطوتنگش جدا از هم در آرایه فرستنده سونار ایجاد می کند . صفحات خازن به طور شع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] پیزویید تراگردان پیزوییدی که به عنوان تراگردان عمی می کند .
ترابریدن، ترا برش کردن، سر تا سر بریدن و بخش کردن، برش عرضی کردن، بطور عرضی برش کردن [زمین شناسی] بطور عرضی برش کردن ،برش عرضی کردن
(کلیساهای دارای طرح صلیبی) هر یک از دو جناح، بخش عمود بر درازا، بازویی کلیسا، جناح کلیسا
عرض گردش [حملونقل دریایی] کل جابهجایی عرضی شناور در هنگام گردش
[کامپیوتر] آدرس انتقال
[نفت] بالابر کمکی
[زمین شناسی] مدل تابع انتقال [آمار] مدل تابع انتقال
[عمران و معماری] تیر انتقالی
رهبندی انتقالی [مهندسی برق] نسبت ولتاژ واردشده به یک جفت پایانه به جریان تولیدشده بهوسیلۀ آن که در جفت پایانۀ دیگر اتصالکوتاه شده است ...