با کمال تعجب، شگفت آور بود که، یک چیزغریب اینست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرابت سایر معانی: شگفتی، شگرفی، بیوارگی، بیگانگی
عدد شگفتی [فیزیک] عددی کوانتومی که به هادرونها نسبت میدهند
واژههای مصوب فرهنگستان
بیگانه، غریب، اجنبی سایر معانی: غریبه، خارجی، برون مرزی، در غربت، ناآشنا، نامانوس، نامحرم، بیگانه کردن
خفقان ایجاد کردن، گلو را فشردن سایر معانی: رجوع شود به: strangle، خفه کردن
اختناق، فشردگی، خفه سازی سایر معانی: حالت خفقان
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Zn2Cu++(AsO4)2
تسمه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] بخش کوتاهی از بافه که در هر سر آن سوراخی تعبیه شده است تا قرقرهها را به کُنده متصل کند ...
(آلت شکنجه برای مچ آویز کردن - سابقا) تسمه ی مچ آویز، مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب برای شکنجه
جواهر بدلی سایر معانی: شیشه ای که از آن جواهر بدل می سازند، جواهر بدل، گوهر شیشه ای (paste هم می گویند)
[معدن] کانسار محدود به لایه (زمین شناسی اقتصادی)
[معدن] ذخایر چینه کران (زمین شناسی اقتصادی)