[سینما] تدوین تسریع شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] آزمون عمر شتابیده
[شیمی] ذره شتاب دار، ذره با شتاب [ریاضیات] ذره ی شتاب دار
[سینما] ریتم تند شونده یا شتابی
خدمات پرسرعت [حملونقل درونشهری - جادهای] خدماتی در حملونقل عمومی که در آن واحدهای حملونقل در یک خط براساس برنامهای ازپیشتعیینشده، بدون توقف در ...
واژههای مصوب فرهنگستان
آزمون هوازدگی شتابیافته [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] آزمونی برای بررسی اثرات تخریبی عوامل جوّی بر روی فلز ازطریق شبیهسازی در آزمایشگاه ...
[شیمی] ماده تسریع کننده، کاتالیزور
[آب و خاک] جریان شتابدار
[شیمی] پتانسیل شتاب دهنده
[ریاضیات] بردار شتابان
شتاب، سرعت، تسریع، افزایش سرعت، تندی، تعجیل سایر معانی: تشدید، بالاروی، سرعت گیری [خودرو] شتاب. [شیمی] 1- شتاب 2- تندى، سرعت گیرى، تعجیل 3- تشدید، بالاروى [سینما] شتاب [عمران و معماری] شتاب ...
[حقوق] قید حال شدن دین، قید تسریع در پرداخت