[ریاضیات] خارج قسمت ریلی [آمار] خارج قسمت ریلی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] روش ریلی-ریتس
(فیزیک) موج ریلی [عمران و معماری] موج ریله [برق و الکترونیک] موج ری لای نوعی موج که می تواند در نزدیکی سطح جامد منتشر شود و با حرکت بیضوی ذرات مشخص می شود.
[نساجی] لیف مصنوعی ریولاندا ( ویسکوز اصلاح شده)
[نساجی] لیف مصنوعی رایون
[نساجی] فیلامنت رایون
[نساجی] اشتیپل رایون - رایون بریده شده
[نساجی] لیف مصنوعی رایون ( نام عمومی ویسکوز رشته ای )
پاک ویران کردن، بکلی خراب کردن
تیغ صورت تراشی، با تیغ تراشیدن سایر معانی: تیغ (ریش تراشی)
سراب سایر معانی: (امریکا - خودمانی)، جوش و خروش، هیجان
امر روستایی [جامعهشناسی] هر پدیده یا فرایندی اجتماعی که مربوط به روستا و مناطق غیرشهری و غیرعشایری باشد
واژههای مصوب فرهنگستان