پول خرد سایر معانی: پول خرد (هر سکه یا اسکناسی که ارزش آن از واحد پول کشور کمتر باشد)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] نماینده ی کسری، توان کسری، نمای کسری، قوه ی کسری
[ریاضیات] ایدآل کسری
[آمار] انتگرال-دیفرانسیل گیری کسری
[ریاضیات] خطی کسری
[شیمی] رسوب گیری جزء به جزء
[آمار] برآوردگر رتبه ای کسری
[آمار] رگرسیون کسری
[پلیمر] بهره جزئی
به شکل کسر، بطور جزئى
کسری، برخه ای، جزئی، خرد
ستون برخش [شیمی] دستگاهی که با آن اجزای سیال گازی یا مایع را ازطریق برخش بخارـ مایع یا استخراج مایعـ مایع یا برجذبش مایعـ جامد جدا میکنند ...
واژههای مصوب فرهنگستان