دوازده سطحى [ریاضیات] مربوط به دوازده وجهی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استقامت سخت
چمن، مرغ
[نساجی] دل آرا - گلیمی دستباف
دامنۀ ربایش [ریاضی] فرمولدار
واژههای مصوب فرهنگستان
[آمار] حوزه ربایش
مقیم تهران، ساکن تهران
راهبرد غالب [اقتصاد] راهبردی که بتواند مستقل از بازی دیگر بازیگران، بیشترین منفعت را به بازیگر برساند
صفت بارز [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] صفتی که در هر دو حالت جورتخمی و ناجورتخمی ظاهر میشود
[ریاضیات] انتگرال غالب
به من یاد نده چون خودم بلدم، خودم هفت مرده حلاجم
هیچ پروا نداشته باشید، ذره ای باک نداشته باشید