(verb transitive) تبریک گفتن، شادباش گفتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تبدیل های همنهشت
[ریاضیات] صفحه های قطری مزدوج
[ریاضیات] انتگرال فوریه ی مزدوج
[ریاضیات] ترانهاده ی مزدوج
[ریاضیات] گراف همبند 2-منتظم
[ریاضیات] گروه جبری همبند
[ریاضیات] گراف جداگانه ی مسطح همبند
[کامپیوتر] ترتیب متصل ؛ ترتیب پیوسته
حملونقل رابط [گردشگری و جهانگردی] جابهجا کردن مسافران از نقطهای به نقطۀ دیگر برای برقراری ارتباط میان دو وسیلۀ نقلیۀ غالبا متفاوت ...
واژههای مصوب فرهنگستان
انتقال بیاتصال [مهندسی مخابرات] انتقالی که در آن پیش از برقراری ارتباط یا در حین آن هیچ مدار ثابتی میان گیرنده و فرستنده برقرار نشود ...
جوزف کانراد (نویسنده ی انگلیسی - زاده ی لهستان)