لیست واژه‌ها

central or ring induction method

[زمین شناسی] روش القایی حلقه مرکزی یک روش الکترومغناطیس القایی که در آن حلقه های فرستنده و گیرنده هم مرکز هستند.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

central pit

گودۀ مرکزی [پزشکی - دندان‌پزشکی] فرورفتگی‌‌ بسیار کوچک‌ در نقطۀ تلاقی‌ شیارهای‌ تکاملی‌ در مرکز سطح‌ جوندۀ دندان‌های‌ آسیا ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

central place theory

[زمین شناسی] نظریه مکان مرکزی نظریه ای که از سوی \"والتر کریستالر\" بین سالهای 1893-1969 میلادی پیشنهاد شد. وی کوشید تا اندازه و پراکنشهای آبادی را با توجه به کالاها و خدماتی مورد مطالعه قرا ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

central processing unit

(کامپیوتر) دستگاه داده پردازی مرکزی، فرآیندگر مرکزی، واحد پردازش مرکزی [حسابداری] دستگاه پردازش مرکزی در کامپیوتر [کامپیوتر] واحد پردازنده مرکزی، واحد پردازش مرکزی . - واحد پردازش مرکزی - نگ ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

central province

(در عربستان سعودی) استان مرکزی (که شهر ریاض در آن واقع است)

دیکشنری انگلیسی به فارسی

central quadric

[آمار] رویه درجه دوم مرکزی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

central quadrics

[ریاضیات] رویه های درجه دوی مرکز دار

دیکشنری انگلیسی به فارسی

central range

دامنۀ مرکزی [آمار] دامنه‌ای از مقادیر مجموعه‌ای از داده‌ها، شامل 90 درصد مشاهدات مرکزی آن مجموعه

واژه‌های مصوب فرهنگستان

central rectangle

[ریاضیات] مستطیل مرکزی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

central region

[عمران و معماری] منطقه مرکزی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

central reservation

(انگلیس) چمن یا نواره ی وسط جاده

دیکشنری انگلیسی به فارسی

central site

[کامپیوتر] سایت مرکزی .

دیکشنری انگلیسی به فارسی

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید