[ریاضیات] تفاضل مرکزی [آمار] تفاضل مرکزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دررفتگی درونلگنی [اَرتاپزشکی] ورود سر استخوان ران به داخل لگن پس از شکستن دیوارۀ مرکزی مفصل لگن (acetabulum)
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] فوران مرکزی پرتاب آوار جریان گدازه، از یک نقطه مرکزی که تشکیل یک آتشفشان کمابیش متقارن را می دهد.
[ریاضیات] میدان مرکزی
نیروی مرکزی [فیزیک] نیرویی که جهت آن به سوی مرکز یا خلاف آن است و مقدارش فقط به فاصله از مرکز بستگی دارد
حکومت مرکزی [مدیریت] حکومت یک ملتکشور (nation-state) که مشخصه حکومت یکپارچه است
[ریاضیات] نیروی گرانشی مرکزی
حرارت مرکزی، شوفاژ سانترال [مهندسی گاز] حرارت مرکزی
[نفت] واحد تلمبه زنی مرکزی
قضیۀ حدی مرکزی [ریاضی] قضیهای در نظریۀ احتمال مبنی بر بهنجار بودن توزیع حدی میانگین نمونهای تصادفی از متغیرهای مستقل و همتوزیع با وردایی/ واریانس متناهی از جامعهای دل ...
پوشش مرکزی [شنواییشناسی] پوششی که در آن آستانۀ گوش آزمایشی در نتیجۀ فرستادن نوفۀ پوششی به گوش غیرآزمایشی افزایش مییابد، بهطوریکه شدت نوفه برای عبور از جمجمه و ر ...
گرفتگی مرکزی [نجوم رصدی و آشکارسازها] بخشی از گشودگی تلسکوپ بازتابی که با آینۀ ثانویه و سپرک مسدود شده است