روانشناسى : روان پریشى خود - محور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[روانپزشکی] روان شناس بالینی
روانشناسی بالینی [روانشناسی] شاخهای از روانشناسی که به مطالعه و شناخت و بررسی و درمان حالات نابهنجار روانی و رفتاری و پیشگیری از آنها میپردازد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
روانشناس مشاورهای [روانشناسی] روانشناسی که در حیطههای تخصصی، نظیر مشاورۀ حرفهای و تربیتی و سالمندی و ازدواج، آموزش دیده است و برای ایجاد سازگاری در مُراجع ...
[روانپزشکی] روان شناسی که مراجعین را راهنمایی می کند در زمینه های انتخاب شغل، همسر، مشکلات مدرسه و ... .
روانشناسی ژرفانگر [روانشناسی] رویکردی عمومی در روانشناسی و رواندرمانی که منشأ آشفتگیها و هیجانات را در فرایندهای ذهنی ناخودآگاه جستوجو میکند ...
[روانپزشکی] روان شناسی رشد. آن قسمت از روان شناسی که با فرآیند تغییر در تمام طول عمر سروکار دارد، تغییر در اینجا به معنی تغییر کمی و یا کیفی در ساختمان و عمل است
روانشناسى : روانشناسى قوم شناختى
روانشناسی گشتالت [روانشناسی] رویکردی روانشناختی که بر سازماندهی پویای تجربه در اشکال یا الگوهای کلی متمرکز است |||متـ . روانشناسی هیئتنگر ...
فرا روان شناسی، روانشناسى : فراروانشناسى
روانشناسی غوغاگران [روانشناسی] 1. حالتها و فرایندهای ذهنی و عاطفی خاص افرادی که عضوی از جماعت خیابانی و اوباش یا گروههایی از این دست هستند 2. بررسی علمی همین پدیده ...
عصبروانپزشکی [روانشناسی] شاخهای از پزشکی که به بررسی اختلالات روانی و اختلالات دستگاه عصبی میپردازد