متضاد، متقارن، متقابل، قطبی، وابسته به قطب شمال و جنوب سایر معانی: وابسته به قطب شمال یا جنوب، شمالگانی، جنوبگانی، سرالی، (نهاد یا جهت و غیره) متضاد، (کاملا) مخالف، اساسی، مرکزی، محوری، کیان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] زاویه قطبی [ریاضیات] زاویه ی قطبی
ناهمسانگردی قطبی [ژئوفیزیک] نمود یکی از خاصیتهای کشسانی محیط که در راستاهای عمود بر محور تقارن یکسان است، ولی در امتدادهای موازی محور تقارن تغییر میکند |||متـ . همسان ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] ناحیه قطبی،بخشی از دانه گرده - بخشی از دانه گرده رو به قطب از انتهای شیار و ساختارهای وابسته به آن.
(جانور شناسی) خرس قطبی (thalarctos maritimus)، خرس سفید شمالی
[شیمی] پیوند کووالانسی قطبی
[ریاضیات] منحنی قطبی
[عمران و معماری] نمودار قطبی [برق و الکترونیک] نمودار قطبی نموداری بر اساس مختصات قطبی برای نشان دادن مقدار کمیت در بعضی یاتمام جهتها از یک نقطه . مانند الگوهای جهت گیرندگی والگوهای تابش. - ...
فاصلۀ قطبی [مهندسی نقشهبرداری] فاصلۀ زاویهای از قطب آسمان که متمم زاویۀ میل است
(نجوم) فاصله ی قطبی، دوره ی سرالی [عمران و معماری] فاصله قطبی
[نساجی] رنگینه قطبی
شرقوزان قطبی [علوم جَوّ] بادهای شرقی کمعمق و نامنظم و پراکنده در قطبسوی کمربند کمفشار جنبِقطبی