سابقه، پیشینه، ماقبل، ماورای، پایان یافته، وابسته بزمان گذشته، قبلی، قدیمی، گذشته، سابق، پیش، دور از، پیش از، در ماورای، گذشته از سایر معانی: سپری شده، پیشین، اسبق، (در گفتن زمان) بعد از، پس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] موعد گذشته، معوق، تأخیر ورود (کشتی یا هواپیما)
[سینما] زمان گذشته
سالهای گذشته
خمیراک [علوم و فنّاوری غذا] انواع محصولات خمیری که از آرد زبر گندم سخت و در طی مراحل مختلف خمیر کردن و رشتهای کردن و خشک کردن حاصل شود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
خمیر، نوعی شیرینی، سریش، چسب، گل یا خمیر، چسبیدن، چسباندن، چسب زدن به سایر معانی: هر چیز خمیر مانند، گل کوزه گری و سفالگری، گل سرشور، چسباندن (با سریش)، چسب زدن، دوساندن، (با چسباندن) پوشاند ...
[نساجی] چاپ خمیری برجسته
صفحه ی کاغذ یا مقوا که روی آن چیزی چسبانده اند، کولاژ، کاغذ لی آت
کیسه چسبدوخت [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] کیسهای که یک یا دو سر آن با چسب بسته شده است
[نساجی] رنگ پاستل ( در تابلو سازی مصرف می شود )
پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند، مصور نقاشی های مدادی
(شخص یا دستگاه که می چسباند) چسباننده، چسباندنی