ازراه مثل، بطریق تمثیل [ریاضیات] به طور سهمی، به طور شلجمی، تمثیلا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سهمی کردن، به صورت سهمی بیان کردن، بمثل دراوردن، با مثل روشن ساختن، شلجمی ساختن
قطع مخروطی سایر معانی: سهمی وار، سهمی گون، پارابولوئید، سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد [ریاضیات] سهمی گون
[ریاضیات] بازتابنده ی سهمی وار
طناب بالابر علوم نظامى : طناب جرثقیل
گارى دوچرخ علوم نظامى : گارى مهمات کش دستى
نیم مطلا
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: BaAl2Si2O8
شیمى : پیراشیمى [شیمی] پیراشیمی
چتر فرود علوم هوایى : چتر نجات
میانجی، شفیع، روح القدس، فارقلیط سایر معانی: یار و کمک
پیرابالینی [پزشکی] مربوط به ناهنجاریهای نهفته در ورای تظاهرات بالینی که معمولا ازطریق بررسیهای آزمایشگاهی کشف میشود
واژههای مصوب فرهنگستان