[سینما] رنگ نقاشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] رنگ جداکننده
[عمران و معماری] رنگ قیردار - رنگ قیری [زمین شناسی] رنگ قیری
پوشرنگ لعابی [خوردگی] مادۀ پوششی رنگدانهدار و بر پایۀ پیوندۀ بسپاری که پوسه (film) حاصل از آن شبیه پوششهای معدنی است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پوشرنگ لعابی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مادۀ پوششی رنگدانهدار و بر پایۀ پیوندۀ بسپاری که پوسه (film) حاصل از آن شبیه پوششهای معدنی است ...
[عمران و معماری] رنگ لعابی
نقاشی انگشتی (بجای قلم مو و غیره انگشت به کار برده می شود)، نقاشی با انگشت، پخش رنگ با انگشت
[عمران و معماری] رنگ رویه
پوشرنگ ضدآتش [حملونقل دریایی] رنگی که برای جلوگیری از آتشگیری بهعنوان پوشش محافظ به قسمتهای مختلف شناور زده میشود ...
پوشرنگ قارچکُش [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مادهای پوششی با افزودنیهای خاصی که مانع رشد قارچ بر سطح آن میشود ...
گریمور تاتر، صورت گر تماشاخانه سایر معانی: آمیزه ای از رنگ و گریس (که بازیگران برای آرایش به صورت می مالند)، گریم تئاتر، رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران [سینما] فن [برای آرایش چهره ] ...
پوشرنگ بدنۀ کشتی [مهندسی بسپار] رنگی که بر روی بدنۀ کشتی، بهویژه بخش زیرین خط آبخور کشتی، زده میشود