جوالدوز، سوزن جوالدوزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] فشار پس از تزریق
[خاک شناسی] خلل وفرج بسته
[خاک شناسی] منافذرجی مرکب
دست فروش، فروشنده ی دوره گرد
کوله پشتی، خورجین سایر معانی: کوله پشتی، کوله بار، خورجین [کوه نوردی] کوله پشتی
پالان سایر معانی: پالان، پالان یالان
سنگآهک دانهچیره [زمینشناسی] سنگ کربناتی دانهچیرۀ گِلی
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] بسته پیش نوشته حسابداری .
بستهبندی فعال [علوم و فنّاوری غذا] نوعی بستهبندی که، علاوه بر نقش پوششدهی و حفاظت، عملکردهای دیگری نیز دارد
[نفت] توپک مهار
بستۀ کاربردی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] برنامه یا مجموعهای از برنامههای رایانهای که برای کاربرد خاصی طراحی شده باشد