[ریاضیات] فضای موضعا متقارن آفین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نسبت هوا به فضا در یک خاک، نسبت حجم آبی از خاک اشباع شده که می تواند بوسیله نیروی جاذبه زهکشی شود، به کل حجم فضای خالی خاک. مقایسه شود با : air void ratio.
[برق و الکترونیک] کابل هم محور با فاصله ی هوایی کابل هم محور که رسانای هم محور آن با مهره یا پلاستیک با چرخش مارپیچی یا سایر مواد دی الکتریک که از نر الکتریکی هم ارز با هوا هستند، پوشانده شد ...
فضای پرواز [حملونقل هوایی] فضایی محدود، با ارتفاعی مشخص بر فراز منطقۀ معین جغرافیایی
واژههای مصوب فرهنگستان
زینۀ بَرواره [باستانشناسی] پلکان یا سکویی که بَرواره بر روی آن قرار میگیرد
[نفت] فضای حلقوی
[برق و الکترونیک] فضای تاریک آند منطقه ی تاریک و باریک در کنار سطح آند لامپ گازی .
[برق و الکترونیک] فضای تاریک استون فضای تاریک اطراف کاتد لامپ تخلیه ی تابان که در آن الکترون های گسیل شده سرعت کافی برای برانگیختن گا را ندارند.
دخشه پسبرد
[کامپیوتر] کلید برگشت به عقب، در صفحه کلید برای پاک کردن آخرین حرف نوشته شده . [برق و الکترونیک] کلید پس بر
[ریاضیات] فضای بئر
[ریاضیات] فضای صفر بعدی بئر