[سینما] متصدی میکروفن - متصدی پایه میکروفن - متصدی بوم / متصدی پایه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] عملگر کراندار [آمار] عملگر کراندار
تصویربردار [سینما و تلویزیون] در تلویزیون، شخصی که در فرایند تولید فیلم وظیفۀ تصویربرداری را بر عهده دارد و معمولا زیر نظر مدیر تصویربرداری کار میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
فیلمبردار [سینما و تلویزیون] در سینما، شخصی که در فرایند تولید فیلم، وظیفۀ فیلمبرداری را بر عهده دارد و معمولا زیرنظر مدیر فیلمبرداری کار میکند ...
[سینما] فیلمبردار - متصدی دوربین - متصدی دوربین فیلمبرداری
عملگر بستهشدنی [ریاضی] عملگری خطی که گسترش بسته دارد
[ریاضیات] عملگر بستار
بهرهبردار تجاری [حملونقل هوایی] شخص حقیقی یا حقوقی که هواگرد را برای کسب درآمد در اختیار میگیرد تا با آن به حملونقل مسافر و بار و محمولههای پستی بپردازد |||متـ ...
عملگر فشرده [ریاضی] تبدیلی خطی بین دو فضای بُرداری نُرمدار، با این ویژگی که نگارۀ هر مجموعۀ کراندار بستار فشرده داشته باشد
[کامپیوتر] عملگر مقایسه ای ؛ عملگر مقایسه
[ریاضیات] ترکیب عملگر ها
[کامپیوتر] عملگر الحاقی [برق و الکترونیک] عملگر اتصال