دهانه، سوراخ، سراغاز، منفذ، فرصت، فتق، گشایش، چشمه، افتتاح، جای خالی، بازکردن سایر معانی: گشودن، باز شدن، روزن، روزنه، شکاف، بازگاه، پاچنگ، سرآغاز، مرحله ی اول، (شغل) جای خالی، فرصت کاریابی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] باز کردن و تمیز کردن الیاف
[حسابداری] موجودی کالای ابتدای دوره [ریاضیات] موجودی کالای ابتدای دوره
[نساجی] خط حلا جی
[نساجی] غلتک زننده (باز کننده)
[سینما] نمای افتتاحیه - نمای آغازین
[حقوق] شرح خلاصه دعوی توسط طرفین در آغاز رسیدگی
[حقوق] ارزش موجودی کالا و مواد خام در ابتدای دوره مالی
[سینما] زاویه گشایش / گشایش زاویه ای
[نفت] دهانه ی لایه
[زمین شناسی] ایجاد شکاف کردن،رخنه کردن
[عمران و معماری] سهیم باز پل