فلسفۀ روح زنانه [مطالعات زنان] نوعی فلسفۀ معنوی فمینیستی که بر پایۀ اعتقاد به الهۀ بزرگ شکل گرفته است و از مطالعۀ ستارهشناسی و رؤیا و ایچینگ و فال تاروت و یوگا حمایت میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
حق زن درانتخابات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عالم نسوان، زنیت، حس زنانگی، زنی سایر معانی: خانم، زن، زنان، نسوان، زنانگی
زن صفت، زنانه، مربوط به زن یا زنان سایر معانی: زن وار
زنباوری سیاهان [مطالعات زنان] در فرهنگ سیاهپوستان، به ویژگیهای جنسیتی زنان اشاره دارد که ممکن است بهنوعی بر آگاهی سیاسی یا اجتماعی نیز دلالت داشته باشد ...
زنانگی، صفات زنانه سایر معانی: زنانگی، صفات زنانه
زن صفت کردن، مخنک کردن، بازنان امیختن
زن کارگر، کارگر زن سایر معانی: زن کارگر، کارگر زن
کشاورز، خرده مالک، مالک جزء سایر معانی: (در اصل - دربار یا کاخ های اشرافی) خادم، خدمتکار، (در روستاها) کشاورز مالک زمین خود، دهگان (دهقان)، (انگلیس - کشاورز) خرده مالک، (نیروی دریایی امریکا) ...
خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت