آشنایی کم، شناخت کم، شناسایی از دور، نیمه آشنایی، آشنایی مختصر، سلام علیک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساده لوح، ساده دل سایر معانی: احمق، پخمه، آدم ساده لوح، یکجورپرستودر دریاهای گرمسیری
اهسته رو، زحمتکش سایر معانی: اهسته رو، زحمتکش
[نفت] ذخایر ممکن گاز قابل استخراج
[آمار] بخت شرط بندی نسبی
[عمران و معماری] با میله کوبیدن - میله زدن [زمین شناسی] میله ای شدن، میله شدگی - در سنگهای دگرگونی، ساختاری خطی که در آن، بخش های مقاوم تر، مانند رگه کوارتز یا دانه های کوارتزی، به صورت میله ...
اسم مفعول: shoe
[نساجی] پشم نامرغوب - پشم کهنه
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (UO2)2SiO4•2(H2O)
اسم خاص مذکر