بشارت، اعلام سایر معانی: مژده، مژدگانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیانى، بیان کننده، اعلامى، مربوط بتلفظ
(adjective) رابط
(کالبدشناسی - هریک از یاخته های عصبی مغز و نخاع شوکی که یاخته های عصبی حسی را به یاخته های عصبی حرکتی وصل می کنند) پی یاخته ی همبند
نماینده پاپ، فرستاده پاپ قانون ـ فقه : قائم مقام نماینده پاپ
لبریز، سرشار، سیل مانند
[عمران و معماری] جیران یکنواخت - جریان متغیر [زمین شناسی] جریان نایکنواخت [معدن] جریان غیریکنواخت (آبکشی) [آب و خاک] جریان غیر یکنواخت
جوشنخوردگی [اَرتاپزشکی] وضعیتی آسیبشناختی که در آن استخوان شکسته یا برشخورده جوش نخورده باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
الالگان، تیره الاله
الاله اى
آلاله [زیستشناسی - علوم گیاهی] سردهای بزرگ از آلالهایان با حدود 600 گونۀ غالبا علفی چندساله یا گاهی یک یا دوساله که دارای گلهای زرد براق یا سفید یا بهندرت قرمز ...
رجوع شود به: buttercup، جنس الاله