شیر، شیره گیاهی، دوشیدن، شیره کشیدن از سایر معانی: شیره ی سپید رنگ، هر آبگونه ی شیر مانند، امولسیون، عصاره، گیاشیر، ریچار، (شیر) دوشیدن، (جانوران) شیردادن، (غیر منصفانه) بهره گیری کردن، درکش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرسری، هپل هپو، کم مایه، آبکی، بی مزه
کمخونی شیری [تغذیه] کمخونی کمبودآهنی در نوزادان بهعلت مصرف منحصرا شیر بهعنوان غذا
واژههای مصوب فرهنگستان
بازتاب روانشیری [تغذیه] واکنشی در پستان زنان شیرده در پی تحریک لمسی مامک که با رها شدن شیر از آن همراه است
[علوم دامی] رفلکس خروج شیر از آلوئول .
[صنایع غذایی] چربی شیر : چربی خالص شیر که ۹۷% از تری گلیسیریدها و بقیه از کتوگلیسیرید کلسترول منوگلیسیرید و.. تشکیل شده است
غشای گویچۀ چربی شیر [علوم و فنّاوری غذا] غشایی حاوی چربی و پروتئین که گویچۀ چربی شیر را احاطه کرده است و با تخریب آن در هنگام کرهزنی خامه، گویچههای چربی شیر آزاد میشوند و ب ...
(پزشکی) التهاب سیاهرگ رانی، پای شیری، پادرد نوزاد (معمولا در اثر عفونت هنگام زایمان)، ورم پای نوزاد همراه با درد بهنگام زایمان
[علوم دامی] لوله شیر ؛ لوله شیر برای انتقال شیر از ظرف شیر به تانک شیر است .
دوغاب آهک [عمران و معماری] دوغاب آهک [مهندسی گاز] آباهک
فراوردۀ شیری [علوم و فنّاوری غذا] ← فراوردۀ لبنی
[علوم دامی] اتاق شیر ؛ جایگاه نگهداری تانک شیر