گداز، گداختن، ذوب کردن، ریختن، اب شدن سایر معانی: (معمولا به واسطه ی حرارت) آب شدن یا کردن، ذوب کردن یا شدن، آب سان کردن، بخسیدن، حل شدن یا کردن، وارفتن، تحلیل رفتن، از هم پاشیدن، (معمولا با ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] پوشش دهی با مذاب
چیز فلزی را برای استفاده ی مجدد آب کردن، فروگداختن، (در نیروگاه های اتمی و غیره: گدازش استوانه های سوخت اتمی در اثر خرابی دستگاه های سرد کن و رها شدن تابش خطرناک) فروگداخت، فروریزش
[پلیمر] کشسانی مذاب
شارش مذاب [مهندسی بسپار] فرایند تغییر شکل برگشتناپذیر تودۀ مذاب بسپاری، در فشار و دمای بالا، تا آن حد که مولکولهای بسپار بر روی هم بلغزند |||متـ . جریان مذاب ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[پلیمر] نسبت جریان مذاب
[نساجی] دسگاه ذوب
(خوراک) خوشمزه بودن، نرم و لذیذ بودن
مذابسنج [مهندسی بسپار] وسیلهای برای سنجش شاخص مذاب شامل دو استوانۀ قائم و هممرکز که درون استوانۀ داخلی یک پیستون حرکت میکنند و در آن استوانۀ دوم، که پوستۀ استوانۀ اول ...
[ریاضیات] دمای ذوب
[نساجی] ذوب کردن
[نساجی] محدوده ذوب [ریاضیات] طیف ذوب، دامنه ی ذوب