[زمین شناسی] فرازه بیشینه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] حداکثر ارتفاع، ارتفاع اوج
[ریاضیات] زیرگروه ثابت ماکزیمم
[ریاضیات] طولانی ترین طول، حداکثر طول
[عمران و معماری] تراز حداکثر بهره برداری اضطراری
[ریاضیات] برآورد راست نمایی ماکزیمم، برآورد حداکثر درست نمایی [آمار] روش درستنمایی(راستنمایی) ماکزیمم
[آمار] روش درستنمایی ماکزیمم
پوشش بیشینه [شنواییشناسی] بالاترین تراز پوشش مورد استفاده در شنواییسنجی قبل از وقوع پوشش دگرسو
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] تئوری حداکثر تنش عمودی
[عمران و معماری] حداکثر سرعت مجاز
[ریاضیات] نقطه ی اوج، نقطه ی بیشینه، نقطه ی حداکثر، نقطه ی ماکزیمم
[ریاضیات] نقطه ی اوج یک منحنی