موجدارکردن، ابدارکردن، زرنشان یاسیم نشان کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] پوشش فیلدهای داده
دادهپوشی [فنّاوری اطلاعات و ارتباطات] فرایند مخفیسازی و تعویض یا حذف اطلاعات مهم از مجموعهدادههایی مشخص
واژههای مصوب فرهنگستان
قالب صورت، چهره نما (مجسمه ی صورت مرده که با اندودن گچ یا موم مذاب بر چهره ی مرده درست می شود)، قیافه مرده، ماسک صورت مرده
شیمى : عریان ساختن [شیمی] عریان ساختن
[شیمی] عامل عریانساز
[سینما] نقاب میدان
پوشش پیشایند [شنواییشناسی] پوششی زمانی که در آن پوشانه بر صدای پوششیافته مقدم باشد و به تغییر آستانه منجر شود
پوشش بیشینه [شنواییشناسی] بالاترین تراز پوشش مورد استفاده در شنواییسنجی قبل از وقوع پوشش دگرسو
دادهپوشی برخط [فنّاوری اطلاعات و ارتباطات] نوعی دادهپوشی که هدف اصلی آن جلوگیری از نشت اطلاعات در نقطه استفاده است و در تقابل با دادهپوشیای قرار دارد که هدف آن جلوگیر ...
پوشش محیطی [شنواییشناسی] پوششی که در آن آستانۀ شنوایی هنگامی که نشانک و نوفۀ پوششی همزمان به یک گوش فرستاده میشود، افزایش مییابد ...
[برق و الکترونیک] فتوماسک نگاتیو فیلمی یا شیشه ای که دارای تصاویری با دقت بسیار بالا برای تولید قطعات نیمرسانا و مدارهای مجتمع است.