استدلالی، منطقی، مربوط به منطق نمادی، محاسبهای سایر معانی: وابسته به لشکر آمایی، لجستیکی (logistical هم می گویند)، وابسته به حساب کردن، حسابگرانه، وابسته به منطق ریاضی، علم منطق [صنعت] تهیه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منحنی نمایش عملی که بیشتر بشکل s است [ریاضیات] منحنی تابع نمائی [آمار] منحنی لوژستیک
[آمار] توزیع لوژستیک-نرمال
منبعیابی آمادی [علوم نظامی] شناسایی منابع آمادی و تعیین نحوۀ دسترسی نیروها به آنها
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] دستگاه منطقی
امایش، منطق نمادی، امادها، مبحی تدارکات لشکر کشی سایر معانی: رسیدگی به جزئیات، کارآمایی، مدیریت و اجرای طرح، (ارتش) لجستیک، لشکر آمایی، سپهداری، توشه آمایی، تدارکات لشکرکشی، مبحک تدارکات لشک ...
داروی ضد التهاب و تب، پادآماس
بى شعله
[برق و الکترونیک] COMLOGNET-کاملوگنت ( شبکه لجستیک رزمی ) شبکه ی طویل ارسال داده ها برای پردازش و توزیع سریع اطلاعات لجستیک در مراکز ارتباطی خودکار و کامپیوتری . این شبکه داده های ورودی را ت ...
آماد کاربرمشترک [علوم نظامی] پشتیبانی خدماتی یا تجهیزاتی که دو یا چند نیرو به اشتراک میگذارند
مداحانه
قیاسی، استدلالی سایر معانی: استدلالی، قیاسی