کنده، لگاریتم، کارنامه، صورت عملیات، گزارش سفرنامه کشتی، گزارش سفر هواپیما، قطعهای از درخت که اره نشده، پایه لگاریتم، کندن کنده درخت، در سفرنامه وارد کردن سایر معانی: (ریاضی) لگاریتم، انساب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] انتگرال لگاریتمی
[ریاضیات] لگاریتم یک عدد مختلط
[ریاضیات] لگاریتم در پایه ی e
علوم هوایى : لگاریتم
[ریاضیات] تابع محدب لگاریتمی
[ریاضیات] منحنی لگاریتمی، خم لگاریتم
[ریاضیات] مشتق لگاریتمی یک تابع
[ریاضیات] مشتقگیری لگاریتمی
[ریاضیات] معادله ی لگاریتمی
[ریاضیات] تابع لگاریتمی، تابع لگاریتم
[کامپیوتر] نمودار لگاریتمی