[زمین شناسی] آب شناسی آبهای زیر زمینی علم مطالعه آبها در زیر زمین می باشد تفیت آن با هیدروژیولوژی این است که تکیه بر هیدرولوژی دارد نه بر زمین شناسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] ستون زمین شناسی یک دیاگرام ترکیبی که با ترتیب زمانی، توالی های مربوط به لایه های شناخته شده را نشان می دهد به نحویکه در آن لایه ها بر اساس فسیل ها و یا سایر شواهد مربوط به سن نس ...
وابسته به زمینشناسی سایر معانی: geologic وابسته به زمین شناسی
[معدن] روش بلوک های زمین شناسی (ارزیابی ذخایر)
[زمین شناسی] قلم زمین شناسی در کارهای زمین شناسی حتما این تجهیزات باید همراه زمین شناس باشد. کار این وسایل ایجاد برش های ریز و ضربات اهسته می باشد. در کارهای چینه شناسی و فسیل شناسی و گاهی ن ...
[نفت] مقطع زمین شناختی
[نفت] سازنده زمین شناختی
اقیانوسشناسی زمینشناختی [اقیانوسشناسی] مطالعه ترکیب و سیماها و فرایندهای بستر یا حاشیههای اقیانوس
واژههای مصوب فرهنگستان
[نفت] پنجره زمین شناختی
بنابرعلم زمین شناسی، موافق علم زمین شناسی
زمینشناس سایر معانی: زمین شناس [زمین شناسی] زمین شناس شخصی که ترکیب، ساختار و تاریخ زمین را مطالعه می کند، تشکیل و انحلال لایه های سنگی را بررسی می کند [نفت] زمین شناس ...
(نادر) زمین شناسی خواندن، از نظر زمین شناسی مطالعه کردن، در زمین شناسی کارکردن، از نظر زمین شناسی بازرسی کردن، مطالعه علم زمین شناسی کردن [زمین شناسی] مطالعه علم زمین شناسی ،در زمین شناسی کا ...