[برق و الکترونیک] ضرب کننده لگاریتمی ضرب کننده ای که هر متغیر آن به یک مولد تابع لگاریتمی اعمال می شود . خروجیها با یکدیگر جمع می شوند و به یک مولد تابع نمایی اعمال می شوند تا خروجی متناسب ب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] مارپیچ لگاریتمی، مارپیچ برنولی [آمار] مارپیچ برنولی
[ریاضیات] دستگاه های لگاریتمی
[ریاضیات] تبدیل لگاریتمی [آمار] تبدیل لگاریتمی
اهسته وکند شده در حرکت، در مورد زمین از کنده پاک شده، تسطیح شده
چوب بر، الوارساز، واقعهنگار سایر معانی: درخت انداز (کسی که کارش درخت بری و الوارسازی است) [برق و الکترونیک] ثبت کننده ای که به طور خودار کمیتهای اندازه گیری شده را در زمانهای معین می پیماید ...
سرپوشیده، ایوان سرپوشیده، گالری سقف دار سایر معانی: (معماری) ایوان، مهتابی [عمران و معماری] ایوان درونی
[نفت] تکان گیر نمودار گیری
[سینما] یادداشت برداری و جدول بندی شماره های حاشیه
[نفت] نوسان نگار نمودار گیری
[سینما] تهیه ورقه لاکینگ - جدول مخصوص
[نفت] واحد نمودارگیری