متروکه، متروک، چپ، در طرف چپ سایر معانی: دست چپ، یسار، (از نظر سیاسی) چپ، لیبرال، به سوی چپ، به طرف چپ، (مشت زنی) دست چپ، مشت چپ، ضربه یا مشت با دست چپ، ضربه ی چپ، سمت چپ رودخانه (برای کسی ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] ساحل چپ
[کامپیوتر] فشار دکمه ی ماوس چپ دست . ( یا فشار دکمه ی راست دست، اگر ماوس مورد نظر برای فرد چپ دست تنظیم شده باشد ) .
[ریاضیات] همنهشتی چپ
[ریاضیات] دستگاه مختصات دست چپی
[ریاضیات] هم مجموعه ی چپ، همدسته ی چپ، هم مجموعه به چپ، طبقه چپ، همرده ی چپ
[ریاضیات] فضای خارج قسمت های چپ، فضای هم مجموعه های چپ
نظام به چپ
دفاع چپ [ورزش] بازیکنی که در سمت چپ زمین وظیفۀ دفاع کردن را بر عهده دارد|||متـ . مدافع چپ
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] نسل چپ
[ریاضیات] قانون پخشپذیری از چپ
[ریاضیات] الگوریتم بخش چپ