[نفت] نمودار گیری الکتریکی با منحنی جانبی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متساوی الاضلاع، دو پهلو برابر، از دو طرف متقارن سایر معانی: (هندسه) متساوی الاضلاع، برابر کران [ریاضیات] متساوی الاضلاع، متساوی الزاویه
[ریاضیات] چندضلعی متساوی الاضلاع
[ریاضیات] چندضلعی منتظم کروی
[عمران و معماری] چهارضلعی
[ریاضیات] چهارضلعی هارمونیک
روانشناسى : همسو
داراى پهلوهاى نابربر، مختلف الاضلاع [ریاضیات] مختلف الاضلاع
موقعیت جانبی اولیه [درونشهری] وضعیت جانبی وسیله نقلیه پیش از اولین تغییر جهت
واژههای مصوب فرهنگستان
[نفت] گمانه ی جانبی برای سنگ آهک
[دندانپزشکی] ثنایای کناری پایین
[نفت] گمانه ی تفصیلی جانبی