[برق و الکترونیک] دز تابش مقدار کل تابش یونیده ساز جذب شده در ماده یا بافت، که معمولاً بر حسب rad بیان می شود .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آب و خاک] شار تابش
[زمین شناسی] مه تابشی - نوعی مه که در شب ،هنگامی که ابرها توسط تابش تا درجه حرارتی زیر نقطه شبنم، سرد می شود، ایجاد می گردد. [آب و خاک] مه تابشی
[برق و الکترونیک] سخت سازی تابشی بهبود بخشیدن قابلیت قطعه، مدار یا تجهیزات برای مقاومت در بربر تابش هسته ای یا انواع دیگر . این روشها بیشتر برای مواد دی الکتریک و نیمرسانا به کار برده می شون ...
شدت تابش [فیزیک] توان تابش در زاویۀ فضایی واحد در جهتی معین
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] شدت تابش توان تابش شده از آنتن بر واحد زاویه ثابت در جهت معین . - شدت تشعشع
وارونگی تابشی [علوم جَوّ] وارونگی ناشی از سرد شدن شدید سطح زمین براثر اتلاف تابش که معمولا در طول شب ایجاد میشود
[آب و خاک] وارونگی تابشی
پایشگری تابش [فیزیک] اندازهگیری مداوم یا دورهای مقدار تابش موجود در محیطی معین
تابش پرتوی گرما، انتقال گرمابوسیله تابش
[برق و الکترونیک] توان تشعشع
[برق و الکترونیک] فشار تابش فشار بینهایت کوچکی که با تابش الکترومغناطیس روی سطح اعمال می شود یا فشار بزرگتری که با امواج صدا روی سطح با واسط اعمال می شود. [آب و خاک] فشار تششع