[برق و الکترونیک] هیدروفون چند قسمتی هیدرو فون جهت دار ساخته شده به گونه ای که هر تراگردان یا هر گروه از تراگردانهای ان ولتاژ خروجی جداگانه ای را تولید می کنند .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] میکروفن ایستاده و دستی
[سینما] میکروفن کاملاً تک راستا
(زبان شناسی) واج های زبر زنجیری
تلفن، دورگو، تلفن کردن، تلفن زدن سایر معانی: تلفن زدن (یا کردن) [برق و الکترونیک] تلفن
دفتر تلفن سایر معانی: (دفتر) راهنمای تلفن (telephone directory هم می گویند)
[برق و الکترونیک] کانال تلفنی مسیر یک یا دو طرفه مناسب برای ارسال سیگنالهای صوتی بین دو ایستگاه .
[برق و الکترونیک] جریان تلفن جریان الکتریکی تولیدشده یا کنترل شده با عملکرد فرستنده تلفنی.
دفتر تلفون
راهنمای تلفن [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] راهنمایی که حاوی اطلاعاتی دربارۀ شمارهتلفن و نشانی افراد یک شهر یا محل است
واژههای مصوب فرهنگستان
(noun) تلفن خانه [برق و الکترونیک] مرکز تلفن مرکز راهگزینی برای برقراری ارتباط بین خطوط تلفنی در ناحیه خدماتی معین.
بسامه تلفنی