بزرگ کردن، تقلا کردن، کشیدن، باد کردن، جابجا کردن، بلند کردن سایر معانی: (با زحمت) بلند کردن، بالا بردن، بلند کردن و پرتاب کردن، (آه) کشیدن، سینه ی خود را بالا یا جلو آوردن، بااشکال حرف زدن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریادی که ملوانان هنگام کشیدن لنگربرمی اورند بکش
درایین باستانی یهود قربانی افراشتنی، پیشکشی ای که کاهن روی
[زمین شناسی] بالا رانده جانبی، فرا فکند جانبی، قطعه سنگی که به سمت بالا رانده شده باشد
خدانکند
اجرام اسمانی
پایه بندی فرشتگان، سلسله مراتب فرشتگان
مقدس، پارسامنش
زغال کش
[نفت] پاکشند
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر ی زدن ایجادمیگردد، ی زدگی وبادکردگی زمین [عمران و معماری] تورم ناشی از یخبندان - تورم یخبندانی [زمین شناسی] ناهمواری انجمادزاد رجوع شود به frost heaving (نا ...
حداکثر کوشش خود را کردن، زمین و زمان را به هم زدن، چهاوچها کردن، آسمان و زمین را به هم دوختن، بیشترین سعی خود را کردن