[برق و الکترونیک] رایانه شخصی دستی رده ای از رایانه های شخصی با تواناییهای محدود و تغذیه از باتری که در عین حال معمولاً توانایی عملیات مخابرات سیار نظیر نمابر یا پست الکترونیکی را دارند . دا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] راننده معلول
پابست عیال، گرفتارخانواده
ورزش : پیش بینى نتیجه
هنرمند، هنردستی، پیشه دستی، صنعت دستی، حرفه ای سایر معانی: مهارت در کارهای دستی، دست ورزی، صنعت گری، هنرکاری، هوتخشی، شغل مستلزم مهارت در کارهای دستی، دست ورزگری
معمارى : صنایع دستى بازرگانى : صنایع دستى
هنرور، پیشه ور، صنعتکار، صنعتگر
[عمران و معماری] هزینه باربری
[نساجی] وسایل حمام
دستمال گردن، دستمال سایر معانی: دستمال (دستمال جیب - به دستمال سفره می گویند: napkin)
[نساجی] زیردست پارچه
[پلیمر] خواص زیردست(نساجی)