در همکاری و همدلی کامل، کاملا متوافق، glove and hand خیلی صمیمی، خیلی نزدیک، دوست یک دل ویکزبان، دوست همراز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(امریکا- خودمانی) بارک الله گفتن، اذعان کردن (مهارت و غیره ی کسی را)
[کوه نوردی] لاخِ دست
[نساجی] گره زن دستی
[عمران و معماری] شیب سنج دستی [زمین شناسی] شیب سنج دستی
مردنگى باغبانى
[عمران و معماری] با دست مخلوط کردن
[ریاضیات] مهره ی دستی، فلکه ی دستی
رد کردن سایر معانی: در فوتبال رد کردن توپ، (فوتبال امریکایی) دادن توپ (به بازیکن خط حمله) [صنعت] عزل و نصب، جابجایی، تعویض، تغییر [کامپیوتر] دادن توپ به بازیکن دیگر [برق و الکترونیک] دست به ...
[برق و الکترونیک] عملکرد دستی
(عامیانه) به آسانی و به مقدار زیاد، بسرعت وبمقدار زیاد
[حسابداری] تحویل محل کارگاه