نجوم : هالى
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریسمان بادبان، طناب پرچم سایر معانی: رجوع شود به: halyard
هی، هالو، اهای، اهوی، یاالله، ای، هالو گفتن سایر معانی: اهوی، ای هنگام دیدن کسی گفته میشود، یاالله، هی، اهای، هالوگفتن
مقدس، سپنتا، اشو، پر ارج، تعالی، ستوده، ستوده the hallowed memory of our martyrs خاطرهی پرارج شهدای ما
هالووین، شب اولیاء، اخرین شب ماه اکتبر سایر معانی: هالووین، شب اولیاء، اخرین شب ماه اکتبر، شب اولیاء :اخرین شب ماه اکتبر
عید هالووین (شب سی و یکم اکتبر که در آن کودکان نقاب می زنند و خانه به خانه برای گرفتن شیرینی و انعام می روند)
اشتباه کردن، هذیان گفتن، حالت هذیانی پیدا کردن، هذیانی شدن، گرفتار اوهام و خیالات شدن سایر معانی: دچار توهم کردن یا شدن، وهم زده شدن یا کردن، نهازیدن، به عالم هپروت رفتن
(ماده یا دارو) توهم انگیز، نهازش زا
توهمزدگی [اعتیاد] ← اختلال روانپریشی موادزاد
واژههای مصوب فرهنگستان
(روانپزشکی) حالت هذیانی و توهمی، طب حالت هذیانی و وهمی، ابتلاء به توهم دائمی
وهم انگیز، هذیان اور
(انگشت بزرگ پای مهره داران خاک زی) شست پا، شست، شست پا