متقلب، حیله باز، گول زدن سایر معانی: بامبول درآوردن، گوشبری کردن، (آمریکا)، گول زنی، کلاه برداری، شیاد (gypster هم می گویند)، (انگلیسی) نوکر، مستخدم دانشجو (به ویژه در دانشگاه کمبریج) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سخترویۀ گچی [زمینشناسی] نهشتهای گچی یا ژیپسی که سنگفرش صحرایی سیمانیشده را تشکیل میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
[خاک شناسی] چیپسیدها
[خاک شناسی] نیاز گچی
کولی، شبیه کولی سایر معانی: (با g کوچک) کولی مانند، سلیطه، کولی وار، (با g کوچک) غیر وابسته به اتحادیه کارگری یا صنفی، بی جواز، (با g کوچک هم می نویسند) کولی، (نادر) سرگردان بودن، دایم تغییر ...
[نساجی] نوعی پارچه پنبه ای با کیفیت خوب و ساده باف با سطح پرزدار ( معمولا کرمی رنگ برای قایق رانی و تنیس و عموما ورزشی )
(اساطیر یونان) اجیپتوس (شاه مصر)
[نساجی] پنبه آریزونای مصری ( نوعی پنبه محصول آریزونا و کالیفرنیا از تخم پنبه مصری با طول الیاف یک ونیم تا یک و پنج هشتم اینچ )
(مرد یا زن) روحانی، کاتوزی، کشیش
مصر سلسلهها [باستانشناسی] ← دورۀ سلسلهها
کشور مصر سایر معانی: کشور جمهوری مصر (نام رسمی: arab republic of egypt)، مخفف: مصری
[نساجی] پنبه مصری