مرحلۀ رشد [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] هر مرحلۀ مشخص از دورۀ زندگی موجود زنده
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] ماکل هاى نموى ایت ماکل ها ممکن است ساده یا مختلط و پیچیده باشد که با توجه به قوانین ماکل، چهره هاى گوناگون از آن پدید مى آید.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رشد سالارى بازرگانى : طرفدارى از رشد
[زمین شناسی] بوته ،بوته زار ،شاخ وبرگ
[شیمی] بسپارش افزایشی، بسپارش زنجیری
درهمرشدی بلوری [زمینشناسی] در هم قفل شدن دانههای دو کانی مختلف براثر بلورش همزمان
(گیاه شناسی) رشد محدود، بالش کراندار (رشد ساقه که حد آن با پیدایش شکوفه تعیین می شود و همچنین رشد معین هر گیاه که در dna پیش بینی شده است)
[ریاضیات] رشد و تحلیل نمایی
رشدکامل کرده، بالغ
بطور دسته جمعی، اجماعا
رشد از درون، رویش درونی سایر معانی: درون روی، درون رست، چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد مثل ناخن
عقبماندگی رشد زهدانی [تغذیه] رشد ناکافی جنین در رحم، ناشی از عوامل وراثتی یا بیماری مادر یا سوءتغذیۀ جنین، در نتیجۀ نارسایی جفت