ذره، جو، خرده، شاخه، حالت، دانه، حبوبات، حبه، حب، رگه، مشرب، دان، تفاله حبوبات، یک گندم معادل 0/0648 گرم، غله، چنگال، رنگ، دانه دانه کردن، دانه زدن، پشمکندن، متبلور شدن، جوانه زدن، تراشیدن س ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکل اتیل (به ویژه اگر از غلات گرفته شده باشد)، alcohol الکل خالص
دانه دانه
[عمران و معماری] تحلیل دانه بندی [زمین شناسی] تحلیل دانه بندی -آزمایش دانه بندی
[عمران و معماری] منحنی دانه بندی
انواع ذرت خوشه ای که به خاطر دانه اش کشت می شود، سورگوم دانه ای
ساختار دانهای [مهندسی مواد و متالورژی] ساختار ماکروسکوپی فلزات و آلیاژها ازنظر شکل و اندازۀ دانه
واژههای مصوب فرهنگستان
دانه دانه کننده، نقاش پرده های نمایش، تیغ پشم تراشی
نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد، نیزه چنگالی
سنگآهک دانهای [زمینشناسی] سنگ رسوبی کربناتی که در آن دانهها در تماس با یکدیگر قرار دارند
برخلاف تمایل او