چسبناک، ماده چسبنده و لزج، بوی نامطبوع، مزهو طعم تند، ذوق، رغبت سایر معانی: (آمریکا-خودمانی)، چیز چسبناک، چیز چسبان، شیرین و چسبناک، شیره مانند، میل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عاشق، شیفته، دوستدار
عصرشمابخیر
[حقوق] مال منقول، هر نوع دارایی شخصی
ضامن معتبر
(معمولا با the) انجیل، کتاب مقدس
[زمین شناسی] رخ خوب هرگاه کانی در امتداد سطوح معینی بشکند و سطوح صاف ایجاد کند در آن صورت می گویند که دارای رخ خوب است , در این کانیها همواره کانی در جهات سطوح رخ می شکند و سطوح شکست ناهموار ...
بهینآزمایی بالینی [علوم دارویی] دستورالعملهای بهینۀ ناظر بر انجام آزمایشهای بالینی
واژههای مصوب فرهنگستان
بدهی ای که پرداخت ان حتمی است، طلب وصول شدنی
کردارهای نیک، افکارنیکو
[عمران و معماری] زهکشی خوب
[زمین شناسی] خاک خوب