تبدیل کردن بگاز سایر معانی: تبدیل کردن بگاز [عمران و معماری] به صورت گاز در آوردن [زمین شناسی] تبخیر شدگی هر فرایندی که زغال را به گازهای btuنامرغوب، متوسط یا عالی تبدیل کند ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاز مانند، گازی، به صورت گاز
لایی، درزبند، واشر چرمی، بادبان بند، شراع بند سایر معانی: (در لوله کشی آب و گاز و غیره - لایه ی چرمی یا فلزی یا لاستیکی که در پیوندگاه یا زانویی قرار می دهند تا از تراوش آب و گاز جلوگیری کند ...
[نفت] سیمان آب بندی
گاز سوز، شعله گاز، چراغ گاز، روشنایی گاز سایر معانی: گازی، وابسته به زمانی که چراغ گاز مرسوم بود، نور (ناشی از شعله ی گاز)، اجاق گاز، مخرج گاز، چراه گاز
کارمند اداره ی گاز (که کنتور گاز را می خواند)، مکانیک وسایل گازسوز
قفسه سینه ورزش : گاسوم تکواندو
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: CeAsO4
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Ni,Mg,Fe++)CO3
(انگلیس) سیگارت ارزان، سیگار پهنی، نفس زننده، سیگارت ارزان
نفس زنان، ارزوکنان
خوشی، خود ستا، گاز دار سایر معانی: (خودمانی - شخص یا چیز) مضحک، خنده آور، جالب، چاه گاز، چاه نفت (که از آن گاز استخراج می شود)، (خودمانی) آدم پرحرف، وراج، پرچانه، پرسردو صدا، مضحک ...